جان کیج (John Cage) آهنگساز، نظریهپرداز موسیقی، نویسنده و هنرمند تجربی آمریکایی بود که در سال 1912 متولد شد و در سال 1992 درگذشت. او یکی از تأثیرگذارترین چهرههای موسیقی مدرن و آوانگارد قرن بیستم محسوب میشود و بدلیل ایدههای نوآورانه و رویکردهای غیرمتعارفش به موسیقی شهرت دارد.
ویژگیها و ایدههای اصلی جان کیج
· Aleatoric Music)
کیج از شانس و تصادف در ساخت موسیقی استفاده میکرد. او از روشهایی مانند پرتاب سکه یا مشورت با "ییچینگ" (تأثیر فلسفه شرق
او تحت تأثیر بودیسم، ذن و فلسفههای شرقی، به ایدههایی مانند پذیرش تصادف و عدم وابستگی به ساختارهای سنتی موسیقی روی آورد.
· 4’33” در حقیقت نوعی تجربه شنیداری است که محاطب را به درک جدیدی از موسیقی سوق میدهد. کیج معتقد بود "سکوت مطلق وجود ندارد" و در هر لحظه، حتی در نبود اجرای موسیقی، صداهای محیطی بخشی از تجربه شنیداری ما هستند. هدف او این بود که شنوندگان به صداهایی که معمولاً نادیده گرفته میشوند (مانند صدای سرفه تماشاگران، وزش باد، خشخش لباسها یا حتی صدای تنفس خودشان) توجه کنند.
ساختار قطعه
موومان سوم: 1 دقیقه و 40 ثانیه
اجرای نمادین
اولین اجرای رسمی این قطعه را دیوید تودور (David Tudor نیویورک اجرا کرد. او روی صندلی نشست، در پیانو را باز و بسته کرد، اما هیچ نتی ننواخت. تماشاگران ابتدا متعجب شدند، برخی خندیدند و برخی اعتراض کردند، اما در نهایت متوجه شدند که این "سکوت" خودش یک نوع موسیقی است.
چرا این قطعه مهم است؟
· زیر سوال بردن تعریف موسیقی
کیج معتقد بود که موسیقی فقط به اصوات کنترل شده محدود نمیشود و هر چیزی که شنیده میشود میتواند بخشی از موسیقی باشد.
· تأثیر از فلسفه بودیسم و ذن
او از آموزههای ذن یاد گرفته بود که سکوت و فضاهای خالی همانقدر اهمیت دارند که صداها.
· تأثیر بر هنر مفهومی و موسیقی مدرن
این قطعه راه را برای هنرهای مفهومی، موسیقی مینیمال و تجربی باز کرد و روی هنرمندانی مانند استیو رایش، لوری اندرسون و حتی گروههای آوانگارد راک تأثیر گذاشت.
نتیجهگیری
قطعه 4’ 33” چیزی فراتر از یک شوخی موسیقیایی یا یک اثر انتزاعی است. این قطعه به مخاطب یادآوری میکند که ما همیشه در حال شنیدن هستیم، حتی اگر انتظارش را نداشته باشیم. تجربه شنیدن این اثر در هر اجرا متفاوت است، زیرا صداهای محیطی و واکنشهای شنوندگان بخشی از اجرای آن میشوند. کیج در دستان خود یک سکوت داشت، که از صدای شیون یک کودک بلندتر بود؛ او انجیلی در دست داشت که نوشته نشده بود، اما بارها سوزانده شده بود.