مقدمه
مینیمالیسم از اواخر دهه ی ۱۹۶۰ به جریانی در تاریخ موسیقی سده ی بیستم گفته شد که عمدتا در آمریکا به وجود آمد.مانند بسیاری از موارد مشابه در تاریخ موسیقی،همچون باروک یا رنسانس،نخستین بیان این سبک در هنرهای تجسمی (نقاشی، و مجسمه سازی)تکوین یافت و پس از مدتی به جریانی تثبیت شده در دهه ی ۱۹۷۰ تبدیل شد.
در ابتدا به شکل گونه ای از موسیقی تجربی شناخته شد و به ان مدرسه هایپنوتیک نیویورک گفته شد.
بنیان گذار
لا مونتیه یانگ را بنیان گذار موسیقی مینیمال و حتی هنرمفهومی میدانند.آثارش و عنوان برخی از آثارش بسیار طولانی اند. خودِ یانگ اعتقاد داشت که قطعه ی موسیقی بهتر است آغاز و پایانی نداشته باشد.او که مدتی تحت تاثیر عمیق موسیقی هند بود، به پیروی از موسیقی سنتی شمال هند(مرسوم به موسیقی"هندوستانی" ) قطعاتی طولانی نوشت.
مینیمال
منظور از اختصار در موسیقی مینیمالیستی اشاره به عناصر سازنده و ساختار این موسیقی است.در هنر مینیمال،عناصر سازنده اثر به اشکال هندسی محدود شده است و در موسیقی مینیمال تعداد نتها، فواصل و دیگر اجزا کاهش می یابد.آهنگسازان این سبک از ساختار های پیچیده موسیقایی اجتناب میکنند.ویژگی های کلی این موسیقی هارمونی های ثابت( نه همیشه)، ریتم های یکنواخت،تغییر فرم آهسته و تدریجی و تکرار عبارت های موسیقی با بخش های کوچکتر(موتیف ها) و ... است.
نقد۱
گروهی هنر مینیمال و موسیقی مینیمال را خصوصا، دال بر عقب ماندگی و نافرهیختگی درک عمومی هنر در میان جامعه آمریکایی دانسته اند. گروهی دیگر از منتقدان نیز آن را نشانه ی زوال ارزش های هنری در ذیل لیبرالیسم فرهنگی قلمداد کرده اند. برخی دیگر، تکرارهای مینیمالیستی را ابزار خطرناکی در دستان نظام سرمایه گذاری متاخر دانسته و انتقاد کرده اند که این ابزار مخدر ذهن و توان انتقادی مخاطب را موقتا به فلج دچار می سازد.
نقد ۲
برخی از منتقدین،هنر مینیمال را هنری فاقد شور و شوق، فاقد جنسیت،و در واقع " موسیقی متن دوران استیلای ماشین بر زندگی انسان" خوانده اند.
در مجموع هنر مینیمال به عنوان یکی از واپسین نمایندگان جریان های سنت مداری در هنر است و امروزه کمتر از دهه ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ جلب توجه شنونده را به خود جذب میکند اما حتی بسیاری از ژانرهای موسیقی پاپ مثل تکنو،هاوس و دیسکو تحت تاثیر جریان مینیمال،عناصر مشهودی از آن را به درون خود جذب کرده اند.